روزهای قبل از پیروزی

از اولین باری که حمید هاشمی نام حضرت امام را روی تابلو کلاس دوم ریاضی دبیرستان امام (پهلوی سابق) نوشته بود(دی ماه 56) یک سالی نگذشته بود که خود را به همراه جوانان دیگری از الیگودرز در تکاپوی تهیه بلیط برای رسیدن به مراسم استقبال از حضرت امام میدیدیم. از آقای علیمیرزایی در جلسه قران پرسیدم "روح الله خمینی کیست؟" ایشان به سکوت و آهسته سخن گفتن ترغیبم کرد. این سوال من و نگاه متعجب حسن احمدی در جلسه باعث شد که رفاقتم با او بیشتر و سوالات بی جوابم کمتر شود. او پاسخ خیلی از سوالات را می دانست. و مرا وارد جمعی کرد که به مبارزین انقلابی نزدیکتر می شدم. نام هایی که امروز از سرنوشت همه آنها مطلع نیستم. برخی زنده، برخی شهید، برخی در گوشه ای مشغول کار و برخی هم شاید خدای ناکرده به دیار باقی شتافته باشند. مانند شهید چگنی، علی محمد احمدی، محمد حسن قلی، شهید بزرگوار زارع، اسماعیل و حمید توکلی، داود درویشی، حسن جمشیدی ، محمدرضا عربی، علی قنبری و چند نفر دیگری که نامشان را فراموش کرده ام
حمید هاشمی: دانش آموز سو دبیرستانی که از سال 59 به بعد از او بی خبرم
حسن احمدی : دوست و برادری که هرگز فراموش نخواهد شد و از دلاورانی بود که در جنگ تحمیلی شهید شد شبی که ساواک الیگودرز آتش زده شد بخشی از وسایل اداری آنجا را به اتاق مستقل حسن و بخشی را به منزل ما منتقل کردیم. از او پرسیدم اینها را برای چه نگهداری کنیم ، گفت برای آینده ای نزدیک که حکومت اسلامی را ایجاد خواهیم کرد او با تمام وجود به پیروزی اعتقاد داشت و برایش تلاش کرد. خدا بر درجات او و همه شهدا بیفزاید

No comments:

Post a Comment